|
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 16:32 :: نويسنده : پارمیدا
چه شبهایی بارویای توخوابیدم نفهمیدی چه شبهایی که اسم توروبود نمیشنیدی چه شبهایی که اشکاموبه تنهایی نشون دادم ازعمق فاصله واسه تودست تکون دادم چه شبهایی باشب گردی شبوتاصبح می بردم نبودی ماه جون میداد نبودی بی تومیمردم چه شبهایی دعاکردم یه کم این فاصله کم شه یه باردیگه نگاه من تورویاهات مجسم شه تواین خونه یخ میبست تن سردسکوت من چقدرجای توخالی بود چه شبهای بدی بودن گدشتن عمروبردن حالامن موندم وحسرت چقدربی رحمه این دنیا به این تقدیربدلعنت.... فرصت ماتموم شده بایدازاین قصه بریم فرقی نداره من وتو کدوممون مقصریم خاطره هارویادمه لحظه به لحظه موبه مو هیچی رویادمن نیار اونقدرخرابم که نگو بدبودم وبدترشدم میرم باپاهای خودم میرم نمیدونم کجا آخ کم آوردم به خدا دلگیرم ازدست خودم کاش عاشقت نمی شدم هرجوری می خواستم نشد ازغم یه ذره کم نشد من موندم تنهایی هام ازدنیاهیچی نمیخوام عاقبت منونگاه اشتباه پشت اشتباه هروزعاشق ترشدم توعشقت خاکسترشدم فقط گریه فقط عذاب صدتاسوال صدتاجواب
نظرات شما عزیزان:
salam azizam,webloge khoobi dari
![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ